هوچهر من

Lilypie - Personal pictureLilypie Kids Birthday tickers

عبور از خط پایان

تلاش می کنم تا دانسته هایم را دسته بندی کنم.

ابتدا از همه شما مادران که لطف کردید و نظرتان را به رشته تحریر درآوردید، تشکر می کنم و افشان جان! مامان مارتیای عزیز! سپاس ویژه ام را برای آنکه زحمت کشیدید و یک پست در این باب نوشتید، بپذیرید.

آنچه را با استفاده از کتب روانشناسی، مقالات و نوشتار تجربی شما مادران و تجربیات شخصی ام استنباط کردم، به شرح زیر خلاصه می کنم:

1. نظریات روانشناسی در عین مفید بودن، مانند تمام علوم دیگر دارای درصدی خطا و نیازمند پاره ای اصلاحات می باشند. این علم مانند هرعلم دیگر رو به پیشرفت و تکامل است. نظریات متعدد روانشناسان گاهی متضاد می باشند و بهتر است پیش از مطالعه هر کتاب، به سالی که منتشر شده و رزومه نویسنده توجه کنیم. اینجا جا دارد که از مترجمان محترم خواهش کنیم به این وظیفه خطیر خود توجه نموده و از ترجمه هر اثری، اجتناب کنند، همچنین ناشرین محترم از چاپ متون روانشناسی قدیمی خودداری کرده، به ما رحم کنند!
برای مثال در حال حاضر کتابی در منزل ما موجود است که ترجمه آن مربوط به سال هزار و سیصد و پنجاه و دو شمسی است! و به تازگی به چاپ رسیده است (دیگر چه سالی نوشته شده و مطالعات، مربوط به چه سالی می باشند و مادرانی با چه سطح سواد و آگاهی مورد مطالعه قرار گرفته اند، خدا می داند!). در این کتاب رافت مادرانه جایگاه مناسبی ندارد!

2. در نظریات روانشناسی جدید، به گریه کودکان تا نه ماهگی (آنچه من مطالعه کردم و بر اساس مطالعات نازنین عزیز مامان آرتین تا چهارده ماهگی) تنها بر اساس نیازهای حیاتیشان می باشد و لوس شدن و بغلی شدن و این داستان ها دیگر جایگاهی ندارند. گاهی این نیاز، در آغوش گرفتن است و باید به آن توجه کرد.

3. کودکان مختلف با یکدیگر متفاوتند و درک نیاز کودک بر عهده والدین می باشد. گاهی کودکی توانایی تنها خوابیدن دارد و خود به این کار اقدام می ورزد (مانند نورا که از چهارده روزگی تنها خوابیده است و یا کودکان دیگری که به تختخواب خودشان رفته و خوابیده اند) اما این تنها یک استثناست. اگر تجربه امروزم را داشتم، تا قبل از رسیدن دخترم به چهارده ماهگی هرگز به سراغ امتحان کردن توانایی اش نمی رفتم!

4. اما آنچه نوشتم بدان معنی نیست که باید قاطعیت مادرانه مان را فراموش کنیم. وقتی متنی را که خود نوشته بودم مطالعه کردم، همچنین نوشته مرجان مامان رومینا که توانسته بود خیلی زود محل خواب دخترش را جدا کند از نظر گذراندم، دانستم قاطعیت همانی است که غریزه مادرانه برایم کمرنگش کرده بود.
همه ما و حتی نسل های پیشین، سایر غرایز حیوانیمان را سال هاست که مدیریت کرده ایم و آنها را در اختیار درآورده ایم اما در ایران، این غریزه حکمرانی می کند و نقش گاه و بیگاه، بی عنان و پررنگ آن خانواده ها و بالطبع جامعه را دستخوش آشفتگی کرده است.
این همان چیزی است که ما آن را فرهنگ غربی می خوانیم. در غرب، مادران، با قاطعیت رفتار می کنند و ما زیر پا می گذاریمش و آن را مهربانی می نامیم! امروز به کودک اجازه می دهیم هرجا تمایل دارد بخوابد چون گریه می کند و فردا به اشتباهات دیگرش اجازه ورود می دهیم. قاطعیت همان است که مادران ایرانی ساکن کشورهای دیگر متاثر از محیط هم به آسانی در رفتارشان به کار می گیرند و قطعاً آنان را که در دامان یک مادر ایرانی بزرگ شده اند، نمی توان به بی عاطفگی متهم کرد.

تجربه شخصیم را می نویسم:
روزها روی خط پایان (پست پیشین) خوابیدم، چون یک دوره مدارا طی می کردم تا نگویم : هوچهر اگر نخوابی باید دو دقیقه در اتاق تنها بمانی". او هم مرا به بازی می گرفت و حق با او بود. او مرزها را نمی شناخت و من مادر باید به او می شناساندم (کودکان تا پنج سالگی زبان کلامی را به طور کامل درک نمی کنند و تنها زبان رفتاری برایشان معنی و مفهوم دارد)؛ آنچه نیاز وجودش بود. پس دو دقیقه وارد عرصه شد و در ابتدا قرار گرفت و مدارا حذف گردید. از خط پایان به سرعت عبور کردیم. امروز هوچهر بدون دو دقیقه وقفه، در تختش می خوابد. (در حقیقت اگر از ابتدای شروع برنامه، وقفه در آغاز قرار می گرفت، تعداد وقفه های مورد استفاده خیلی کمتر از آنچه من استفاده کردم می شد!) . هوچهر کودک نرمالی است که نه فریاد می کشد، نه گریه های گاه و بیگاه و بهانه گیری بی دلیل در وجودش مشاهده می شود، نه غمگین است و نه وحشت زده. کودکی منطقی است که لجبازی هایش به حداقل رسیده. دختر دوسال و نیمه ای است که به والدینش شب به خیر می گوید، بوسه بارانشان می کند، به تختخوابش می رود، تا صبح می خوابد و صبح زود به آغوش مادر می شتابد و مادر را به آغوش می کشد، پدر را می بوسد و روانه محل کارش می کند و یکی دوساعت را در آغوش مادر سپری می کند (هوچهر ساعت پنج صبح به بسترم می آید پس مادران شاغل هم می توانند یکی دوساعتی کودکشان را در آغوش بگیرند).

آنچه نوشتم بدان معنا نیست که کودک من لجبازی نمی کند، خرابکاری نمی کند و... . تنها نسبت به سنش ناهنجاری رفتاری ندارد و این جداسازی هیچ اثر مخربی بر روان و رفتارش نداشته است. والدین هوچهر فرصت دارند با هم فیلم ببیند و وقت بگذرانند و خوشحال ترند. پس والدین بهتری خواهند بود. آیا این برای هوچهر بهتر نیست؟ آیا کودکان برای احساس امنیت به والدینی احتیاج ندارند که یکدیگر را دوست بدارند و به یکدیگر مهر بورزند؟ آیا تمام روانشناسان، خانواده سالم و پدر و مادری که زندگی گرم و پرعشقی را با یکدیگر می گذرانند، بهترین فضا برای پرورش کودک نمی دانند؟ آیا حضور اضافه کودک در تمام لحظات به این گرمی لطمه نمی زند؟ می دانم پاسخ شما چیست. دخترک دوسال و نیمه من به سنی رسیده است که تنها بخوابد و کودک چهار ساله شما نرسیده.

آیا می پذیرید که کودک چهار ساله ای پوشک داشته باشد؟ خیر. آیا انگشت اتهام به سمت مادر کودک دراز نمی کنید؟ نهایتاً می پذیرید که یک مشکل جسمی در بدن کودک چهارساله وجود دارد که باید با پزشک درباره آن مشورت کرد. نظر قطعی شما این است: این طبیعی نیست.
اینکه سن رسیدن به ترک پوشک برای کوکان مختلف متفاوت است، را پذیرفته اید. پذیرفته اید که پیش از یک سال و نیمگی محال است کودکی قادر به کنترل ادرار باشد و اگر کودکی دارای این ویژگی بود یک استثناست. اما این بدان معنا نیست که کودک چهار ساله هم هنوز به سن پوشک گیری نرسیده است.

5. سن رسیدن به جداخوابیدن، در کودکان مختلف متفاوت است اما مانند قضیه پوشک گیری که به کودکمان برای رسیدن به این توانایی کمک کردیم، باید یاری برسانیم. باید نشانه ها را بیابیم. (یک پست هم در باب پوشک گیری خواهم نوشت). باید بدانیم اگر هنوز فرزند چهارساله مان کنارمان می خوابد، باید با مشاور مشورت کنیم. شاید ناامنی حاکم بر خانه و رابطه والدین منجر به چنین عکس العملی می شود و یا هزار شاید دیگر. باید مرزها را برایش مشخص کنیم.
من در خصوص سن مناسب برای جداسازی و نشانه های رسیدن به این سن، بی اطلاعم اما اگر با اطلاعات امروزم دوباره مادر می شدم، از دوسالگی جداسازی را امتحان می کردم و شاید هم از همان یک سال و نیمگی یک تست کوچک می گرفتم!(به شرطی که در پنج یا نه ماهگی، کودک را به وحشت ابدی گرفتار نکرده باشم! و این باعث به تعویق افتادن ماجرای استقلال نشود). در مقاله ای در باب خوابیدن مادر و کودک کنار یکدیگر در دوران شیردهی هم خواندم.
مانند پوشک گیری برخی کودکان خود به انجام کاری ـ مثلاً جدا خوابیدن ـ تمایل نشان می دهند که در آن صورت دیگر سن را در نظر نمی گرفتم.

6. می توانیم به تخیل کودک وارد شویم و ذهنش را برای شرایط جدید آماده کنیم. کاری که من کردم این بود:
شنل قرمزی ملکه رویاهای دخترم است، آقا گاوهَ ظرف غذایش هم همین طور. در داستان ها ذکر می کردم که شنل قرمزی تنها می خوابد. در مکالمه آقا گاوه با پلوهای داخل ظرف هم ذکر می کردم که هوچهر مهربون که داره شماها رو می خوره بزرگ شده و تنها می خوابه. کم کم در این باب سوال می پرسید و تنها خوابیدن برایش هیجان انگیز شد.

7. پیش از آنکه داخل مرحله جداسازی شوید، در نظر داشته باشید که شرایط روتین زندگی باشد، به تازگی خانه خود را عوض نکرده باشید، مهمان در منزل نباشد، جدیداً کودک شروع به مهد رفتن یا مادر سر به کار رفتن نکرده باشند و... .

8. مطمئن شوید چیز ترسناکی برای کودک در اتاق وجود نداشته باشد.
هر شب وقتی به اتاق هوچهر می رفتم از من می خواست تاچراغ اتاقش را روشن بگذارم و من گمان می کردم که تاریکی است که مایه وحشت دخترم است. شبی از من پرسید: اون چیه رو سقف و بعد به سایه لوستر اتاقش که روی سقف افتاده بود و با روشن شدن آباژور خودنمایی می کرد اشاره کرد. مایه ترس دخترم را دانستم و چراغ خواب کوچکتری که سایه ایجاد نکند برایش در نظر گرفتم و مساله حل شد!

9. سپس با به کارگیری قاطعیت در قوانینی که وضع کرده ایم، می توان شروع به جداسازی تدریجی نمود. ابتدا کنار تختش روی زمین می خوابیم و هر چند روز یک مرتبه، متکا را کمی به درب خروج نزدیک می کنیم. یا آنکه اگر کودک عادت دارد پیش از به خواب رفتن برایش داستان بخوانیم، صندلی ای کنار تختش بگذاریم و صندلی خود را به طور تدریجی از تخت دور و به در اتاق نزدیک کنیم تا خارج شویم!


ورود کودک در شب های آتی و نیمه شب به اتاق والدین ممنوع می باشد. اگر نیمه شب بیدار شد و بهانه گیری کرد، باز هم باید در اتاقش و کنارش بخوابید. این مهم ترین قانون است! یادتان نرود!


عبور از خط پایان بر شما والدین فاتح مبارک!


من نه روانشناسم و در دانشگاه روانشناسی خوانده ام و نه روی مادر و کودک مطالعه کرده ام. آنچه نوشتم بر اساس کتبی بود که خوانده بودم، نظر برخی مادران وبلاگ نویس و تجربه شخصیم بود. حتی روانشناسان هم گاهی مجبورند بایستند و بگویند که نتیجه سال ها تحقیقشان اشتباه بوده است. من که جای خود دارم که برخی از استنباط هایم هم بر اساس نظر روانشناسان است که آخرش هم می گویند یک مثبت منفی اشتباه شد!


پانوشت: ما صبر کردیم ببینیم نرم افزاری که نوشته ایم کاملاً عمل می کند یا خیر و ترابل شوتینگش هم بکنیم بعد به سمع و نظرتان برسانیم! باید عرض کنم نرم افزار هوشمندمان پایان خوشی داشت و از دیشب اگر اضافه در اتاق سرکار علیه بمانیم می فرمایند: برو سر جات بخواب و محترمانه عرض می کنند مزاحم خلوتم نشو! هیچ تغییر رفتاری هم در او مشاهده نمی شود (لجبازی، پرخاشگری، گوشه گیری یا ...).راس ساعت هم هرجا که باشیم، ساعت شلمان* زنگ می زند! در نتیجه خدمت می رسد و می گوید: شیر بنفشه، سارا، بریم خونمون! بعد اگر هم بپرسید: خوابت می یاد عزیزم؟ با اطمینان پاسخ می دهد:نه!!


شلمان: یک شخصیت کارتونی در شمایل لاک پشت که سر ساعت خوابش در هر وضعیتی که بود به خواب می رفت، حتی میان یک مسابقه دو و میدانی!