هوچهر من

Lilypie - Personal pictureLilypie Kids Birthday tickers

Spell it please

با یک پیرمرد چینی همکار شده ام. 
سرمست فواید مهاجرت بودم و غرق در کاغذهای مربوط به مزایا. صدای هورت کشیدن مرد چینی پارازیت می انداخت روی فرکانس صداهای شادیبخش  مغزم و بی آنکه نگاهش کنم به مکالماتش با دیگر کارمند آنجا گوش سپرده بودم. اینکه پرواز بعدیش به هند بود؛ مهندس نفت سینیوری که مادام باید سر می زد به پروژه های نفتی متعدد در اقصا نقاط جهان. 
مرد چینی نگاهی به من کرد و گفت:
یو آر وِری پرتی ور آر یو فرام*؟
گفتم: ایران
گفت: وات؟ وود یو اسپل ایت پلیز؟**
اسپل که می کردم متعجب نگاهم می کرد و گویی دانه دانه حروف الفبا را با آن نگاه شگفت زده بر فرق سرم می کوبید.
دردم آمده بود که مردی مهندس نفت باشد، شغلش سفر کردن به گوشه گوشه جهان و نقاط نفتی باشد و ایران خوابیده بر نفت را نشناسد! پس تکلیف اجلا.س سرانمان چه می شد؟!
بعد موقعیت جغرافیایی ایران را توضیح دادم، به پرشین گلف که رسیدم با هیجان گفت: اکی اکی اربین گلف***! همه مردم نقاطی که سرشان دعواست را به خوبی می شناسند!

به میانه مکالمه که رسیدیم من هم لبخند می زدم. یادم آمد از این پس ایران را آنطور خواهد شناخت که من معرفی می کنم. چه خوب که ایران را بر اساس رسانه ها نمی شناخت!


*you are very pretty where are you from?
**what? would you spell it please?
***Arabian gulf


اینجا هم می توانید کامنت بگذارید.