هوچهر من

Lilypie - Personal pictureLilypie Kids Birthday tickers

کودک مریض، بهبودی کودک

کودک مریض یعنی همه جا آغشته به استفراغ

کودک مریض یعنی اضطراب

کودک مریض یعنی دلهره و نگرانی برای لحظاتی که هنوز به سراغمان نیامده اند

کودک مریض یعنی خستگی خستگی خستگی مداوم

کودک مریض یعنی کودکی بی قرار که باید مونس هر لحظه اش باشی و خستگی را پشت لبخند آرامش بخشت پنهان کنی

کودک مریض یعنی استفاده از لحظات به خواب رفتنش برای شستشوی آلودگی های ایجاد شده در عین خستگی مفرط و نیاز مبرم به خواب

کودک مریض یعنی ذهن درگیر؛ درگیر تبی که می آید و می رود، سرویس های بهداشتی و فرش ها و ملحفه ها و عروسک ها و لباس های آغشته ای که در زمان خواب کودکت فرصت کافی برای شستشویشان پیدا نکرده ای، غذای مجزایی که باید برای کودکت فراهم می کردی و مجالی به دست نیامده، آبمیوه ای که باید به کودک بخورانی و با کودکی که ناآرام است نمی توانی ترکش کنی و برایش فراهم کنی، معده ای که به یاد نمی آوری آخرین باری که چند لقمه از باقیمانده غذای کودک را به درونش ریخته ای چه زمانی بوده است، جسم خسته ای که نمی دانی تا پایان دوران بیماری کودک استوار خواهد ماند، کودکی که مادام به چهره اش خیره می شوی تا لحظات تهوعش را پیش بینی کنی و ...

کودک مریض یعنی حساس شدن، یعنی انتظار دلجویی داشتن، یعنی خسته از مرهم بودن و به دنبال مرهم گشتن

کودک مریض یعنی مجادله با همسر، یعنی نیاز مبرم به همکاری همسر، یعنی گریه در آغوش همسر

کودک مریض یعنی بی خوابی، بی خوابی، بی خوابی، خستگی، خستگی، خستگی، خستگی


بهبودی کودک یعنی باز هم لرزش قلبت با صدای خنده های کودکانه اش، یعنی پرشدن فضای خانه با نوای کلام کودکانه اش

بهبودی کودک یعنی بازگشت شادی، یعنی بازگشت آرامش و اعلام پایان طوفان

بهبودی کودک یعنی خانه ماندن آقای شیر برای استراحت، یعنی تختخواب مرتب، یعنی صرف یک صبحانه دل انگیز ؛ صبحانه ای که آقای شیر آماده کرده

بهبودی کودک یعنی گوش سپردن به یک موزیک ملایم و زدودن پاره پاره دلهره های ناشی از طوفان پیشین که به گوشه گوشه دلت چسبیده

بهبودی کودک یعنی باز هم سخن گفتن درباره آینده، یعنی خیال پردازی برای آینده، یعنی بازگشت رویاهای شیرین........


پانوشت: وقتی آمدن طوفان مقرر می شود، برای آمدنش همه چیز دست به دست یکدیگر می دهد؛ آسمان ابری می شود و باد می وزد. کارگرت برای به مسافرت رفتن مرخصی می گیرد، کودکت مریض می شود و همسرت باید به ماموریت برود. چه خوب که طوفان مخرب پرفشار همیشه کوتاه است، هرچند چندین روز به تعمیر خرابی های به جا مانده از طوفان سپری خواهد شد.







بعداً نوشت:
باید اسم این پست را می گذاشتم "کودک مریض، بهبودی کودک، بازگشت بیماری". درست فردای نوشتن این پست ـ فردای همان روزی که با صرف یک صبحانه دل انگیز بهبودی دخترکم را جشن گرفتیم ـ هوچهرمان را در بیمارستان بستری کردیم و دخترکمان پس از گذراندن یک شب در بیمارستان به آغوشمان بازگشت. پارسال نیمه آبان ماه هوچهر درست برای همین بیماری ویروسی در بیمارستان بستری شد. آنروزها آنقدر مشکلات متعدد (که مطالبش را در این پست نوشته بودم) احاطه ام کرده بود که امروز، روزی را که با هم در بیمارستان گذراندیم روزی بود چون مابقی روزهای زندگی، شاید هم روزی با امنیت خاطر بیشتر. امروز می دانم برای کودکی که به اسهال و استفراغ ویروسی گرفتار شده، جایی امن تر از بیمارستان وجود ندارد.