هوچهر من

Lilypie - Personal pictureLilypie Kids Birthday tickers

هر روز شیرین تر از دیروز

پریروز، تمام روز را ل*خت در خانه گردش می کرد، چرا؟ چون به تازگی آموخته بود لباس هایش را خود از تنش خارج کند. هر چه به او می پوشاندیم دقایقی بعد در جای نامعلومی آن را در آورده بود و ل*خت در محضر پدر و مادر حضور به هم می رساند.
دیروز، در نتیجه شیرین کاری های روز قبل (تمام روز بدون لباس چرخیدن) سرما خورده بود و تا صبح اینجانب در حال مراقبت از ایشان بودم.
امروز، در حالی که روی دستشویی نشسته بود کشف کرد که می تواند زانوی خودش را گاز بگیرد. زانویش را می گزید و از خنده ریسه می رفت!

متاسفانه، شکل صحیح کلمات را به سرعت می آموزد. خدا را شکر، ضمایر را اشتباه می کند و ما هنوز فرصت داریم از اشتباهات کلامی اش لذت ببریم:

خوشت اومدم؟ (خوشت اومد یا خوشم اومد؟)
سیر شدی؟ (این جمله سوالی به جای جمله خبری سیر شدم گفته می شود)
روی پایش می کوبد و می پرسد، پای شماست؟!

هوچهر: خودش بخورم
من: بگو خودم بخورم
هوچهر: خودت بخورم
من: بگو، خودم....
هوچهر: خودت...
من: نه، بگو خودم...
هوچهر: خودت...
من: باشه عزیزم، اصلاً ولش کن، بیا خودت بخور!


این هم اتاقی که روزی n بار (n بین بازه بسته ده تا صد می باشد)باید مرتب شود.




لازم به ذکر است لباس هایش را هم از کشوی مخصوص لباس ها خارج می کند، وسط اتاق پهن می کند و می گوید، تا کنم. بعد وقتی مطابق نظرش آنها را تا کرد، صدایم می کند و لباس های در هم پیچیده را که مجدداً باید مرتب کنم و در کشو بگذارم، نشانم می دهد. تشویقش می کنم و از او به خاطر کمک کردن به مادرش تشکر می کنم!
(در عکس)کفش هایش را هم خودش پوشیده است و اینکه درست بپوشد یا جابجا کاملاً تصادفی است. اما دست و پای چپ و راستش را به خوبی می شناسد.