هوچهر من

Lilypie - Personal pictureLilypie Kids Birthday tickers

چند گام تا سه سالگی



خاله بازی و عروس بازی سه سالانه




جذبه سه سالانه!


برای تولد آخر هفته اش یک جفت کفش صورتی خریده ام. پیش از خواب آنها را به پا کرد و خوابید. وقتی خوابش عمیق شد، کفش ها را از پایش خارج کردم. عجیب است این اشتیاقش برای تولد و علاقه وافرش به متعلقات تولد. هیچ کفش دیگری را اینگونه عزیز نمی شمرد.

چهار صبح آمد که بخزد در آغوشم. باز کفش های صورتی را پوشیده بود! به شدت هم اصرار داشت که پاهایش را فرو کند توی شکمم آن هم با یک جفت کفش صورتی!


*******************************


در یک تصادف نقلی، آینه بغل ماشین شکست. هوچهر: مادر چرا آقاهه ماشینمونو شکوند؟ زنگ بزن پلیس بیاد!!


***********************************


باز نیمه شب آمده است که خود را جا بدهد در آغوشم.
هوچهر: مادر! پلیز گیو می واتر * .
می روم و با چشمان نیمه باز به گونه ای که خوابم نپرد، آب می آورم و می گویم: بگیر عزیزم.
هوچهر: نه باید بگی، هیر یو آر**!

شایان ذکر است اگر هیر یو آر** گفته نشود، لیوان را نخواهد گرفت!



*please give me water
** here you are

کم کمک داریم کلافه می شویم از فرار کلمات فارسی و جایگزینی انگلیسی اش و البته با لهجه ای ناموزون!


*****************************************


به زعم خودم همواره غیر مستقیم!! رفتار مربی ها با دخترک را بررسی کرده ام. بدین صورت که هوچهر مربی ها مهربونن؟ هوچهر دوسشون داری؟ امروز چی شد توی مهد و......... .
نیم وجبی چند روز مانده به سه ساله، نقطه ضعف آن بی نواها را هم دریافته است! مربی هوچهر برایم بازگو کرد از دخترکم که شیطنت می کرده و او هم اخم کرده به وروجک. هوچهر گفته است: دیگه مهد نمی یام هان!


اینجا هم می توانید کامنت بگذارید.