هوچهر من

Lilypie - Personal pictureLilypie Kids Birthday tickers

و اما اولین سالگرد ازدواج.......

.....و اما اولین سالگرد ازدواج غرق در خاطرات روزهای ابتدای عقد، مشغول کادو کردن هدیه ام بودم که تلفن زنگ زد. گوشی را برداشتم و گفتم:
ـ بفرمائید
ـ الو، منزل آقای ع....؟
ـ بفرمائید خانوم
ـ من با آقای ع ...کار داشتم
ـ ایشون تشریف ندارن
ـمی بخشید، شما؟
ـ شما تماس گرفتید، شما؟!
ـ من مادر خانومشون هستم!
ـ خب امرتونو بفرمائید
ـ باید با خودشون صحبت کنم
ـ خب منم خانومشون هستم، امرتون چیه؟!
ـ یعنی من صدای دختر خودمو نمی شناسم؟
ـ خانم محترم، من چی؟ صدای مادر خودمو نمی شناسم؟!!
ـ خب می بخشید مزاحم شدم.
خیلی عصبانی شده بودم. فکر کردم، این یک نفر، بدخواه آشناست که می دونه امروز سالگرد ازدواج ماست و زنگ زده دردسر درست کنه. گفتم باید حالشو بگیرم فکر نکنه با خر طرفه! خواستم بگم ، همین؟ زنگ زدی کرمتو ریختی، حالا می گی می بخشی مزاحم شدم؟! ولی پشیمون شدمو و گفتم:
ـ زنگ زدید چوب لای چرخ زندگی من بکنید، بعد می خواید قطع کنید؟!!
ـ عزیزم، من به اندازهَ مادربزرگ تو سن دارم، چیکار به زندگی تو دارم؟
یک دفعه به ذهنم رسید که بپرسم با کدوم ع.... کار دارید! گفتم:
ـ می بخشید، با کدوم ع.... کار دارید؟
ـ غلامرضا ع....، مغازه داره
عرق سرد بر پشتم نشست.
گفتم: ـ حا ..حال شما خوبه ع.. عمه خانوم؟ م.. من خانوم ع ع هستم
ـ ای بابا ، می بخشید شمارهَ شما رو گرفتم. من تازه برگشتم، توی دفتر تلفن منزل برادرم دنبال شماره تلفن منزل دخترم می گشتم، دو تا ع.... بود، یکیشو گرفتم، گفتم احتمالاً یکیش شماره خونس و اون یکی مغازه، دخترم قرار بود بیاد، دیر کرده.

فامیل داماد او هم ع بود! جداً خدا رحم کرد که کلی دری وری نثارش نکردم. در توصیف این خانم هفتاد ساله باید بگم که اویشون عمهَ بزرگ شوهرم هستن و بزرگ خانواده. تا حالا کانادا بودن و به تازگی برگشتن . برادرانشون هم به حرفشون گوش می کنن. از نظر شخصیتی اگر او رو ببینید بسیار با جذبه هستن. از نظر قیافه هم یک قیافه زیبای کاملاً اصیل بختیاری دارن. خلاصه اینکه او فکر کرد، در غیاب دخترش یک خانم جوان به منزل دامادش می ره و این خانم جوان اینقدر پرروئه که می گه من خانمشم! معنی لحن عمه خانم که با دخترش کار داشت و زن دیگری گوشی رو برداشته بود، این بود: به دامادم بگو حالا اگه مردی بیا پای تلفن! من هم که هنوز امضای خودم خیس بود، پیدا شدن یک امضا کننده دیگه محال بود! خلاصه اینکه خدا رحم کرد ، وگرنه کی منو از دست نگاه ملامت بار فامیل شوهر نجات می داد! عوضش یک خاطره بامزه از اولین سالگرد ازدواج به جا موند!