دلی که زیر برف ماند
امروز صبح دختر کوچولوي ما بي آنکه اکانت فيس بوک داشته باشد، اخبار بخواند يا وضعيت آب و هواي مابقي نقاط جهان را ببيند تا بداند اينروزها تهران و بسياري نقاط ديگر سفيدپوشند، وقتي داشت ساندويچ صبحانه اش را گاز مي زد بي هيچ مقدمه اي شروع به گريستن کرد.مثل ابر بهار گريه مي کرد و برف مي خواست. در ادامه هم مي گفت برف هاي تهران را مي خواهد. به گمانم وقتي مي آمديم دل دختر کوچولو يک جايي توي تهران جاماند. حالا دل بينواي زيربرف مانده به صاحبش فخر مي فروشد!
اینجا هم می توانید کامنت بگذارید.
|