تحویل ندادن!
من و هوچهر به حمام رفته بودیم.
هوچهر ناگهان تصمیم گرفت پدرش را با صدای بلند صدا بزند.
پ..............درررررررررر.............پ................دررررررررررررررررررر
از پدر پاسخی نشنید.
رو به من کرد و گفت: پدر تحویلمون نمی ده!!!!!!!!!
.
.
.
.
اصولاً منظورش این بود که پدر تحویلمان نمی گیرد!!!!!!!!!!!!
پانوشت: اینجا هم می توانید کامنت بگذارید.
هوچهر ناگهان تصمیم گرفت پدرش را با صدای بلند صدا بزند.
پ..............درررررررررر.............پ................دررررررررررررررررررر
از پدر پاسخی نشنید.
رو به من کرد و گفت: پدر تحویلمون نمی ده!!!!!!!!!
.
.
.
.
اصولاً منظورش این بود که پدر تحویلمان نمی گیرد!!!!!!!!!!!!
پانوشت: اینجا هم می توانید کامنت بگذارید.
|