هوچهر من

Lilypie - Personal pictureLilypie Kids Birthday tickers

پروژه پوشک گیری


ما در دستشویی مهمان های زیادی داریم!


تقریباً از یک سالگی روی قصری می نشاندمش و ابزار زیادی را برای روی دستشویی نگه داشتنش مورد استفاده قرار می دادم؛ فلش کارت های آموزشی، کتاب های می می نی معروف و ... . کم کم دستشویی تبدبل به یک مکان جذاب برای کارت خوانی و کتابخوانی تبدبل شد! به طوریکه تا چندی پیش وقتی تمایل داشت کارت ها را بخوانیم می گفت "قصری". از همان ابتدا زمان هایی را که حدس می زدم پی پی محترمشان اجازه خروج می خواهد (که معمولاً صبح ها پس از صرف صبحانه بود) به دستشویی می رفتیم و آنقدر کتاب می خواندیم تا فرج حاصل شود.

این روش روزی یک مرتبه اجرا می شد تا زمانی که دخترکم به سن یک سال و هفت ماهگی رسید. بر اساس کتاب همه کودکان تیزهوشند اگر.... کودکان از یک سال و نیمگی توانایی کنترل ادرار و مدفوع خود را دارند. در این زمان پس از مشورت با مشاور و پزشک معالجش باز با همان روش پیش بینی زمان دفع اما این بار به همراه توضیحاتی برای خانم کوچولو مبنی بر اینکه " عزیزم از این به بعد نباید تو پوشک پی پی کنی و باید به مادر بگی....." پس از چهار یا پنج روز وروجک کوچولو به لحظه موعود که می رسید، آلارم می داد.

به بخش اعلام جیش که رسیدیم، پروژه پوشک گیری با مشکلاتی مواجه شد. ابتدا توان دریافت مطلب را نداشت و نمی دانست جیش کردن کدام است. هر نیم ساعت یک مرتبه با هم به دستشویی می رفتیم . تمام جذابیت های دستشویی برایش بی اهمیت شده بود و اگر برای نشستنش اصرار می کردم گریه می کرد و پوشکش را صدا می کرد، از دستشویی بیرون می آمدیم جلوی در دستشویی پادری آبیاری می شد. پس از یک هفته این مساله را به آسانی پشت سر گذاشتیم. حتی شبها از خواب بیدار می شد و گریه می کرد: مادررررررر .........جیششششش.

اینجانب از مشاهده پایان یافتن سریع پروژه پوشک گیری در پوست خود نمی گنجیدم. اما چند روزی نگذشت که این پروژه با شکست مواجه شد. به نظر می رسید متوجه حساسیت مادر جان برای جیش نکردنش روی زمین شده بود و نیازی به صرف انرژی برای به یادآوردن لحظه دفع نمی دید، دیگر به هیچ عنوان اعلام نمی کرد. تبدیل شدم به سنسور اعلام ادرار و چنانچه حافظه محترم یاری نمی کرد، نقشه یکی از نقاط جهان روی فرش و ... نقش می بست. ابتدا از فکر کردن به موضوع در حال جنون بودم و تمام مدت در حال شستشو. کم کمک زدم بر طبل بیعاری و دست از تصورات بیجا و پر شستشو و دردسر برداشتم و به روزی اندیشیدم که پروژه به پایان برسد و با آرامش از ابتدا تا انتها را بشویم.

این روزها پس از گذشت تقریباً چهار ماه بیشتر مواقع به ما اعلام می کند.

این مطالب را نوشتم تا تجربیات مادرانه مان را به اشتراک بگذاریم. در انتظار انتقادات و پیشنهادات دوستان محترم هستم.


پانوشت یک: یکی از مربی های مهدکودک هوچهر خانم کمک زیادی کرد. برای ثبت نام به مهد رفته بودم و درباره مساله پوشک گیری از آنان درخواست کردم تا مربی مربوطه همکاری کند. مدیر داخلی مهد از من پرسید: یعنی هوچهر الان بدون پوشکه؟" و من پاسخ دادم که تنها زمان هایی که از خانه خارج می شویم، از پوشک های Use Up استفاده می کنم. مربی پیشنهاد داد حتی زمان هایی که از منزل خارج می شویم از پوشک استفاده نکنم چون کودک گیج می شود و نمی داند اعلام کند یا خیر. پس از به کار بردن پیشنهاد ایشان اوضاع رو به بهبودی نهاد (تنها گاهی مجبور می شوید از مغازه دار با سری افکنده عذارخواهی کنید!).

پانوشت دو: در همین راستا خواندن این مقاله را که در مجله شهرزاد به چاپ رسیده است به همگان توصیه می کنم.