عزیز هفت ماهَ من
امروز دختر قشنگم با یه پایهَ دندون کوچولو توی دهنش هفت ماهه شد. پریروز متن زیری رو نوشتم ولی به دلیل سرعت بالای اینترنت نتونستم آپ کنم!
من الآن در جایگاه اون ننه قدقد معمولی نیستم، بلکه در جایگاه یک مادر هیجان زده هستم که می خواد تندی یه پست جدید برای دخترش بنویسه چون امروز اولین دندون دخترش در سن شش ماه و بیست و هشت روزگی چوونه زد و خدا رو صد هزار مرتبه شکر که در نسلی که الآن به بچهَ سومشون رسیدن وبلاگ نویس و وبلاگ خون کم پیدا می شه چون اگه بیان و اینا رو بخونن کلی به ریشمون می خندن که از حس کردن یه دندون تازه جوونه زده که هنوز به درستی دیده نمی شه اینطوری دچار ذوق مرگی شدیم و هر......بچمونو تیتر اول روزنامه ها می کنیم! خداوکیلی شما هم حالا که این جملاتو خوندید، مرام بذارید و زود آدرس این پستو برای این نسل فوروارد نکنید! و البته همهَ مادرای عزیز می دونن که با حس دردناکی متوجه اولین دندون بچشون می شن چون بچهَ عزیز اونا رو با یه گاز محکم متوجه می کنه! اما بعد به جای اون درد که یه فریاد به دنبال داره یه لبخند از ته دل جایگزین می شه.
خلاصه اینکه هوچهر نازم، اولین دندونت مبارک.
راستی رانندگی دخترم با روروئک کلی بهتر شده و کمی جلو هم می ره اما جفت پایی می یاد جلو. نکتهَ بعدی اینکه از وقتی به طب کلثوم ننه ای رو آوردم و به علم پزشکی کم محلی می کنم، رشد دخترم بهتر شده، توی یه پست مفصلاً راجع به طب خانم کلثوم ننه می نویسم.
اینم چند تا عکس دیگه از موش کوچولوی من:
|