در سه سال و چهار ماهگی
اینقدر شما آشغالارو نمی دین به آقای نگهبان هی میاد جلوی بینی من! (یعنی بو می دهد
!)
******************************
من دفتر نقاشیمو نمی خوام هی ورجه وورجه می کنه! (یعنی تا باز می کند، بسته می شود!)
***********************
من: هوچهر دوست داری بریم برا پدر عیدی بخریم؟
هوچهر: بله
من: چی دوست داری بخریم؟
هوچهر: یه شلوار که روش عکس بت من داره!
*************************
هوچهر: مادر من خیلی خوشحالم که بهم استیکر دادی.
من: منم خوشحالم.
هوچهر: شما از چی خوشحالی؟
من: از اینکه شما دخترمی.
هوچهر: نه بگو از اینکه شما با پدر ازدواج کردید و یه نی نی خوشگل دارید که اسمش هوچهره!
شایان ذکر است که من هرگز چنین چیزی را بر زبان نیاورده ام.
**************************
آقای شیر: هوچهر بدو مسواک بزن دیگه وقت خوابه.
هوچهر: نمی تونم مسواک بزنم، آخه خوابم الان اومده پایین، اینجام (شکمش را هم نشان می دهد)، خیلی خستم نمی تونم مسواک بزنم!
****************************
ساعت نه شامگاهان بود و وقت خواب دخترک. آقای شیر پرسید: کی شام بخوریم؟
من پاسخ دادم: when she goes to sleep
هوچهر گفت: میگه وقتی هوچهر خوابید!
فکر کنم گاه آن رسیده بروم دنبال آموختن زبانی غیر از انگلیسی برای داشتن مکالمه ای خصوصی با آقای شیر. این یکی که لو رفت!
پانوشت:هوچهر اکنون سه سال و پنج ماهه است اما مثل همیشه از غافله زمان جامانده ایم.
اینجا هم می توانید کامنت بگذارید.
******************************
من دفتر نقاشیمو نمی خوام هی ورجه وورجه می کنه! (یعنی تا باز می کند، بسته می شود!)
***********************
من: هوچهر دوست داری بریم برا پدر عیدی بخریم؟
هوچهر: بله
من: چی دوست داری بخریم؟
هوچهر: یه شلوار که روش عکس بت من داره!
*************************
هوچهر: مادر من خیلی خوشحالم که بهم استیکر دادی.
من: منم خوشحالم.
هوچهر: شما از چی خوشحالی؟
من: از اینکه شما دخترمی.
هوچهر: نه بگو از اینکه شما با پدر ازدواج کردید و یه نی نی خوشگل دارید که اسمش هوچهره!
شایان ذکر است که من هرگز چنین چیزی را بر زبان نیاورده ام.
**************************
آقای شیر: هوچهر بدو مسواک بزن دیگه وقت خوابه.
هوچهر: نمی تونم مسواک بزنم، آخه خوابم الان اومده پایین، اینجام (شکمش را هم نشان می دهد)، خیلی خستم نمی تونم مسواک بزنم!
****************************
ساعت نه شامگاهان بود و وقت خواب دخترک. آقای شیر پرسید: کی شام بخوریم؟
من پاسخ دادم: when she goes to sleep
هوچهر گفت: میگه وقتی هوچهر خوابید!
فکر کنم گاه آن رسیده بروم دنبال آموختن زبانی غیر از انگلیسی برای داشتن مکالمه ای خصوصی با آقای شیر. این یکی که لو رفت!
پانوشت:هوچهر اکنون سه سال و پنج ماهه است اما مثل همیشه از غافله زمان جامانده ایم.
اینجا هم می توانید کامنت بگذارید.
|